الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

گل اندام بانو

این روزهای النا

سه هفته ای از زمان از شیرگرفتن دخترم میگذره و دیگه النا با دنیای قبل از ترک شیر خداحافظی کرده و با شرایط جدید کاملا سازگار شده.غذا خوردنش هم خداروشکر خیلی بهتراز قبل شده  روزی چند بار هوس بستنی میکنه و مرتب عطش داره و آب میخاد و فک کنم اینم از عوارض ترک شیر مادره                                                              &n...
18 بهمن 1393

ورود به 21 ماهگی و از شیر گرفتن النا

بخاطرتاکید زیاد اطرافیان و ثابت موندن وزن النا تو چند ماه اخیر بالاخره تصمیم گرفتم النا رو از شیر بگیرم.این چند مدت بیش از حد وابسته شده بود و می رفت و میومد و الکی خودشو با شیر سرگرم میکرد.در صورتیکه اصلا براش کافی نبود و سیرش نمیکرد و به غذا هم لب نمیزد                            پس دیگه باید تصمیم نهایی رو میگرفتم و از شیر گرفتن النا رو از 29 دی شروع کردم. روز اول خیلی اذیت شد و گریه کرد و بهانه گرفت و منم خیلی ناراحت میشدم و عذاب وجدان داشتم و هرلحظه پشیمون میشدم و میخاستم بهش شیر بدم  اما سعی ک...
2 بهمن 1393

19 ماهگی النا

النا در پایان 19 ماهگی و اوایل 20 ماهگیش تمام اعضای صورت و بدنشو میشناسه و هرکدوم رو که بگی بهش اشاره میکنه خواب و خوراکش نسبتا بهتر از قبل شده اما هنوز خیلی کم غذاست دامنه لغاتش خیلی پیشرفت کرده و کلمه ها رو بهتر و کاملتر تلفظ میکنه برای خودش هم کلی بازی میکنه و مامانی بهتر میتونه به کاراش برسه پروژه از پوشک گرفتن الناخانوم ما هم فعلا باشکست مواجه شد چون احساس کردم هنوز زوده و دخترکم هنوز کنترلش کامل نشده و داره اذیت میشه.به همین خاطر با مشورت و پرس و جو تصمیم گرفتم فعلا دست نگه دارم و این کار رو چند وقتی به تاخیر بندازم                  ...
24 آذر 1393

دنیای این روزای النا

النا بالاخره واکسن هجده ماهگی هم زد و از خان سختترین واکسن به خوبی گذشت،هرچند که شبش تب بسیار بدی کرد و تا صبح بالای سرش بیدار بودم اما خداروشکر از روز بعدش تقریبا روبه راه شد و حداقل تبش کمتر شد این روزها روزگار ما کاملا به کام و طبق میل دخترکمون میگذره هر روز بیرون،هرروز گردش،پارک،دریا،آب بازی و...                                                        &...
15 آذر 1393

دوباره سفر و دوباره خاطرات شیرین دور هم جمع شدن....

تاسوعا و عاشورای امسال بهانه ای شد تا ما فرصتی پیدا کنیم، بار سفر ببندیم و سری به باباجونا و مامان جونا، عمه و عمو و خاله ها و دایی النا بزنیم که حسابی ما رو تحت فشار گذاشته بودن که بیاین دلمون برای نوه کوچولومون تنگ شده البته این سفر یه فرق با سفرای قبلی میکرد و اینم این بود که بابایی چون مرخصی نداشت نتونست باهامون بیاد و ما تنهایی به این سفر رفتیم النا حموم کرده و تر و تمیز آماده سفر میشه                            اولین کفش زمستونی النا که توی این سفر بخاطر سردی هوا افتتاح شد   &nbs...
27 آبان 1393

عزاداری ایام محرم و دومین حضور النا

                           السلام علیک یا اباعبدالله الحسین                       ایام محرم و تاسوعا و عاشورای امسال برای ما و دختر نازم نسبت به پارسال باشکوهتر بود چون النا امسال بزرگتر شده بود و در آستانه 19 ماهگی بهتر میتونست از فضای معنوی محرم استفاده کنه. النا با دیدن نوحه خوانی ها از تلویزیون و هیئت ها سربند "یاحسین" میبنده و شروع به سینه زدن میکنه و حتی زنجیر هم میزنه(با زنجیر کوچولویی که مال بچگی های بابایی بوده و مامان جون بهش داد...
20 آبان 1393