الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

گل اندام بانو

النا در جمع هم سن و سالهای فامیل

                                            خدا رو شکر دخترم تو جمع و تو مهمونیا خیلی اذیت نمیکنه و اگه خوابش رو کرده باشه و سرحال باشه برای خودش بازی میکنه و مامانی و بقیه رو ناراحت نمیکنه دخترم اجتماعیه  ماشالا ...
29 مرداد 1393

آنچه در 15 ماهگی بر گل اندام ما گذشت...

از وقتی برای النا تولد یکسالگی گرفتیم النا خانم مراسم تولد خیلی به دلش نشسته و علاقه خاصی به آهنگ تولد و خوندن این آهنگ همراه باروشن کردن شمع پیدا کرده هرروز و هر لحظه هم میگه : " تَ وَ " " تَ وَ" منظورش همون "تولده" یعنی لپ تاپ بیارین و برام فیلم های تولدمو بذارین. و اگه براش نیاریم مرتب و پشت سر هم میگه " تَ وَ" "تَ وَ" "تَ وَ" "تَ وَ" ...                             یکی دیگه از علایقش هم پوشیدن دستکش ظرفشویی هست و مانور د...
29 مرداد 1393

الهی هیچ فرشته کوچولویی، مریض نشه...

چندوقتی میشه که نتونستم وبلاگ دخترم رو بروز کنم و خدمت دوستان خوبم و مامانای عزیز برسم و این هم دلیلی نداشت جز گرفتاری این مدت بخاطر تب چندروزه و سرماخوردگی شدید دخترک کوچولوی مامانی تب چند روزه بی دلیل و البته به گفته دکتر تب ویروسی و بعدش هم به فاصله یکی دوروز بعد ازپایین اومدن تبش،سرماخوردگی وسرفه های شدید که خواب و خوراک رو از دخترکم گرفته بود                      اما خدا روشکر دختر ناز مامانی بعد از خوردن یه عالمه دارو و چرک خشک کن و طی کردن دوره نقاهت دوباره خوب شد و با لبخندهاش شادی رو به خونه آورد   &nbs...
29 مرداد 1393

شیطنت هایی از جنس النای 14 ماهه

                                 دخترک مامانی از وقتی که راه افتاده شیطونیاشم سر به فلک کشیده و هرروز مارو با صحنه های عجیب و غریبی روبرو میکنه کوچولوی ما از وقتیکه دنیای اطرافشو شناخته ،علاقه عجیبی به جعبه دستمال کاغذی و در آوردن دستمالهای توی جعبه داشته و تا دستماله ا رو دونه دونه در نیاره و از خالی شدن جعبه مطمعن نشه،بی خیال نمیشه! تا الان که یادم نیست هیچ جعبه دستمالی از دستت در امان مونده باشه حتی توی ماشین هم میگی شیشه رو بکشین پایین و دستمال رو دستت میگیری و از شیشه میگیری بیرون تا اونو باد ب...
25 تير 1393

5 تیرماه 1393 مصادف با بیرون آمدن اولین مروارید از صدف...

              انتظاری دیگر هم به پایان رسید و بالاخره النا کوچولوی ما هم به جمع دندون دارا پیوست اونم زمانی که ما توی مسافرت بودیم و کلا حواسمون از دندون درآوردن دخترم پرت شده بود و شایدم دیگه از بس انتظار کشیدیم ،بیخیالش شده بودیم خلاصه رفته بودیم خونه آقاجون اینا،مامانی بهت آب داد و متوجه شدم که یه چیزی میخوره به لیوان و تیک تیک صدا میده مامانی هرچی به خاله جون میگفت باور نمیکرد بالاخره دوباره بهت آب دادیم و دیگه واقعا مطمعن شدیم که واقعا دندونی درکارهست از خوشحالی و ذوق اینکه دندون درآوردی تا شب کلی بهت آب دادیم تا به همه ثابت کنیم که کوچولوی ناز ما...
14 تير 1393

واااااااای خدا جون النا راه افتاد...

                                                                        النا خانم ما هم بالاخره طی یک حرکت انتهاری در 13 ماهگی راه افتاد و ما رو که دیگه داشتیم ازش ناامید میشدیم کلی خوشحال کرد البته هنوز تسلط کامل نداره ولی خوب مهم قدم اول بود که برداشت هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ...
2 تير 1393