الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

گل اندام بانو

گل اندام بانو عاقل میشود...

دختر کوچولوی ماهم کم کم داره بزرگ میشه و این رو از رفتاراش متوجه میشیم. با وجود اینکه النا هنوز کاملا واضح صحبت نمیکنه اما از رفتارش مشخصه که کاملا مفهوم حرفهای مارو میفهمه و هرکاری بهش میگیم متوجه میشه الان دیگه به راحتی میذاره ناخنشو بگیرم یا اینکه موهاشو کوتاه کنم و وقتی بهش میگم چندلحظه صبرکن تا این کارها رو انجام بدم عاقل میشینه در صورتیکه تاچندوقت پیش باید تو خواب ناخنشو میگرفتم یا موهاشو مرتب میکردم.     النا از بچگی خیلی بدخواب بود و موقع خوابش که میشد یه لشکر باید بسیج میشدن تا النا رو خواب کنن اما خداروشکر از وقتی که راه افتاد و باراه رفتن حسابی خسته میشد،دیگه تقریبا مشکل خوابیدنش حل شد و الان که کم ...
30 مهر 1393

دامنه لغات دختر نازم در آستانه ورود به 18 ماهگی

ناخ : نمیخوام   (النا قدرت نه گفتنش خیلی زیاده و وقتی چیزی رو نمیخواد بدون تعارف میگه:"ناخ" " ناخ" و این کلمه علی الخصوص موقع غذا خوردن خیلی کاربرد داره و دخترم به هر غذایی که بهش میدم میگه : " ناخ " ولب به هیچ غذایی نمیزنه و این قضیه حسابی من رو کلافه کرده) دلم لک زده که یه بار بهش غذا بدم و بگه : "ماخ" ددر: دردر تفش : کفش بیم : بریم (از وقتی که از مسافرت تابستونه برگشتیم النا حسابی ددری شده و صبح هنوزچشماشو باز نکرده باباشو بیدار میکنه و میگه "تفش بیم"...یعنی کفشمو بیارین بپوشم بریم و اینقد این کلمه رو تکرار میکنه که...
28 مهر 1393

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی....

سفر ده روزه النا از جنوب تا شمال حدود ده روز طول کشید که خداروشکر همش با خاطره خوش همراه بود... سفر چندروزه به تهران و عروسی که در پیش داشتیم،بعدش هم چند روزی شمال گردی و آب و هوای عالی شمال که حسابی بهمون چسبید چند تاتصویر از طبیعت زیبا و بکر شمال،تقدیم به دوستان نی نی وبلاگی                       قبل از سفر خیلی استرس داشتم از اینکه داشتیم مسافرت زمینی و با ماشین میرفتیم و ممکنه النا توی سفر و مخصوصا توی ماشین خیلی اذیتم کنه اما دخترکوچولوی ما در طول این سفر ده روزه خداروشکر اصلا اذیتم نکرد و خیلی دختر خوبی بود مراسم...
9 مهر 1393

النا در فکر یک مسافرت گرم تابستانی...

                            ما و دخملی کوچولومون تابستون امسال مسافرت نرفتیم و گذاشتیم آخرین روزهای شهریور تعطیلات تابستونیمون رو به در کنیم البته با یه تیر دو نشون بزنیم و هم بریم عروسی دخترخاله بابایی که تهرانه و هم اینکه اگر وقت شد یه ایرانگردی چندروزه داشته باشیم                           دختر نازمم تو فکر اینه که چه لباسایی برداره و چه وسایلی کنار بذاره برای سفر خلاصه...
23 شهريور 1393

رویداد هفته...

امان از یک لحظه غفلت کاشکی فقط میوه هارو ریخته بود بیرون دونه دونه همه رو گاز زده و تبرک کرده و ریخته کف آشپزخونه خسته نباشی دخترم دخملی ما به پریز برق هم ارادت خاصی داره خودش هم میدونه که چیز بدیه و هرموقع میره طرفش انگشت اشاره اشو میگیره بالا و میگه: "نه" "نه" "نه" اما این فقط یه حرکت نمایشیه،جهت لوس کردن خودش برای ما چون بالاخره کارخودشو میکنه            نوووووووووووووووش جووووووووووووووونت اینم جزئی از بازی بچه هاست دیگه                &n...
16 شهريور 1393

گل اندام بانو در جشن تولد 3 سالگی بهترین دوست و همبازی اش،زعفران بانو

5 شهریور و تولد نیایش خانم نیایش میشه دختر دایی بابایی و البته بهترین هم بازی النا خانم ما                                                    النا کوچولوی منم که عاشق تولد و آهنگ تولد و کیک تولد و کلا هرچی که مربوط به تولد میشه،هست تو مراسمای تولد حسابی کیف میکنه و البته این دومین جشن تولدی هست که بعد از جشن تولد خودش،دعوت شده                       ...
12 شهريور 1393

نفسم میگیرد،در هوایی که نفسهای تو نیست...تنها بهانه ی زندگیمان،16ماهگی ات مبارک

        لحظاتی که النا غرق دنیای خودش می شود                   دختر کوچولوی ما در محوطه مجتمع،در کنار دوستان                                   خانومی ما چندروزی پذیرای مامان جون و آقا جون و خاله کوچیکه بود و این چند روز حسابی به دخترم خوش گذشت مخصوصا وقتی که همراه با آقا جون کنار سواحل خلیج همیشه فارس مشغول شن بازی می شد و  آقاجون هم ازاونجاییکه ع...
9 شهريور 1393

پارک رفتن های وقت و بی وقت النابانو

نازنین دخترم وقتی چشمش به پارک میوفته دیگه کنترلش دست خودش نیست از خود بیخود میشه و چشماش برق میزنه من و بابایی هم که همیشه در مقابل خواسته هاش سر تعظیم فرود میاریم عسل خانمم از وسایل بازی از همه بیشتر تاب بازی رو دوست داره                           الانم که ساعت از 1 نیمه شب گذشته و ما رو مجبور کردی با لباس توخونه ای تو رو بیاریم پارک                         ...
29 مرداد 1393