الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

گل اندام بانو

از سری داستانهای ما و النا...

تلفن که زنگ میخوره فقط در صورتی میشه جواب داد که از فیلتر الناخانم رد بشه...اول باید احوالپرسیاشو بکنه بعد تلفن رو بده به ما...حتی موبایلامون هم از دست النا در امان نمی مونه....احوالپرسی هم در حد کمال...سلام،خوبی؟چه خبر؟ سلامتی و.....عسلکمون خیلی واضح و خوشکل صحبت میکنه و همه کلمات رو قشنگ ادا میکنه....                             هر کسی هم که زنگ میزنه و طبق معمول النا جواب میده،فورا میگه: الو سلام،بیا داخل اینجا بشین!! آخه فکر میکنه هر کی پشت تلفنه با یه چشم به هم زدن میتونه بیاد تو خونه... ...
2 تير 1394

شیطنت و چشم های قِردالی النا

      النا جدیدا حسابی شیطون شده و اگر ازش غافل شیم کارای خطرناکی میکنه و خیلی وقتا هم خرابکاری.... وقتایی که بی صدا میره تو اتاق و چند دقیقه پیداش نمیشه بدون شک داره یه کاری میکنه که نباید بکنه.. وقتی هم که میری سراغش و بالای سرش ظاهر میشیم با همچین صحنه ای مواجه میشیم.... چشمای قردالی و خنده ای شیطنت آمیز ناشی از اینکه خودش هم میدونه داره کار اشتباهی میکنه اما لازمه ی عالم بچگیه و کاریش نمیشه کرد...                                          ...
26 خرداد 1394

اعتیاد النا به آدامس....

نمیدونم از کی علاقه شدید النا به آدامس شروع شد ولی تا الان تقریبا هرروز و روزی چندبار هوس آدامس میکنه و میگه :ایهااااااام پیس پیسیییییی به آدامس میگه : پیس پیسی و به الهام میگه : ایهام نسبت به کیف منم شرطی شده و هر موقع چشمش به کیفم میفته پیس پیسی میخواد... بخاطر همین همیشه باید کیفمو قایم کنم تا چشم النا بهش نیفته... جالب اینجاست که به یه دونه آدامس هم قانع نیست و فقط یه بسته کامل میتونه راضیش کنه... بهش یاد میدیم که باید آدامسها رو بندازی دور،اما هنوز یاد نگرفته و همیشه قورتشون میده...                           &...
26 خرداد 1394

علاقه النا به یادگیری...

   عمه کوثر یه سری کارتی که برای کلاس زبانش گرفته بود و دیگه لازم نداشت ، رو داد به النا و النا خیلی از شکلهای روی کارتها خوشش اومده بود و هرکدومشو که ازش میپرسیدی باعلاقه گوش میداد و جواب مبداد... انگار خودش هم خیلی خوشحال بود که میتونه جواب بده و تصمیم گرفتیم براش یه سری کارتهای آموزشی مخصوص محدوده سنی خودش بگیریم تا بهتر بتونه باهاشون کار کنه و چیزای جدید یاد بگیره                      ...
26 خرداد 1394

سلیقه خاص غذایی النا....

النا بعضی وقتا یهویی هوس یه چیزی میکنه و ماهم باید هرجور شده براش مهیا کنیم وگرنه خونه رو میذاره رو سرش آش یکی از اون چیزاست که خیلی دوست داره و مامانی هم همیشه درست میکنه و حتی براش فریزری هم میکنه... الانم قهر کرده و میگه فقط آش میخام و مامانی مجبور شده واسش مهیا کنه                         خودش هم دستی بر آتش داره و وقتایی که حوصله شو داشته باشه واسمون غذا درست میکنه... کوکب خانم خونه ی ما                          ...
26 خرداد 1394

النا...

 پرنسس النا...                              فدای تو و حجابت که چقد بهت میااااد... کش چادرت رو میندازی دور گردنتو خودت چادرتو سر میکنی این روزا سرِ همه تو گوشیاشونه...بچه هام یاد میگیرن دیگه                                               نوشابه خورِ حرفه ای... بعدازظهرای گرم تابستون...
21 خرداد 1394

از پوشک گرفتن النا در پایان دو سالگی

 مامانی از 20 اردیبهشت 94 شروع کرد به اینکه از پوشک بگیرتت.... کاری که یکبار دیگه چندماه پیش امتحان کرده بود و با شکست مواجه شده بود،ولی اینبار موفقیت آمیز بود چون تو بزرگتر شده بودی و بهتر تونستی از پسش بربیای مامانی به هر کاری دست میزنه تا تورو ترغیب کنه دسشویی داشتنتو اعلام کنی،هرچندکه تا دو سه هفته اول هیچی نمیگفتی و مامانی باید مرتب و ساعتی یکی دو بار تورو میبرد دسشویی ولی بعد از اون دیگه خودت با افتخار اعلام میکردی که دسشویی داری یکی از روشهایی که مامانی اجرا کرد تا تونست تو رو ترغیب کنه بری دسشویی استفاده از برچسبای کوچولو بود که بهت میداد تا هربار که میخاستی بری دسشویی اونا رو ببری و روی دیوار دسشویی بچسبونی خلاصه...
21 خرداد 1394

تو را تا بینهایت دوست میدارم....

النای عزیزم یه مدته که مامانی دسترسی به نت نداره و من یعنی ؛ عمه الهام، واست مینویسم و عکسا و مطلبای وبلاگت رو به روز میکنم... عاشقانه دوستت دارم و با عشق برات مینویسم... برات از لحظات شیرین و زیباییهایی که برامون خلق کردی مینویسم... امیدوارم که از این مطالب لذت ببری نازنینم                          ...
21 خرداد 1394

لبخندهای تو آرزوهای منند،بخند تا برآورده شوند....دلبندمان دومین سالگرد تولدت مبارک...

                             باور کن ماههاست زیباترین جمله را برای امروز کنار می گذارم: برای امروز که تولد توست...  تولدت مبارک شیرین ترین هدیه ی خداوند دومین سال تولدت هم با تمام شیرینی ها و خاطراتش به پایان رسید و همچنان آرزوی ما روزهای شاد و شادی بی پایان برای توست.... همیشه شاد و سالم باشی دخترِ نازم                                    &n...
2 خرداد 1394