ورود به 21 ماهگی و از شیر گرفتن النا
بخاطرتاکید زیاد اطرافیان و ثابت موندن وزن النا تو چند ماه اخیر بالاخره تصمیم گرفتم النا رو از شیر بگیرم.این چند مدت بیش از حد وابسته شده بود و می رفت و میومد و الکی خودشو با شیر سرگرم میکرد.در صورتیکه اصلا براش کافی نبود و سیرش نمیکرد و به غذا هم لب نمیزد
پس دیگه باید تصمیم نهایی رو میگرفتم و از شیر گرفتن النا رو از 29 دی شروع کردم. روز اول خیلی اذیت شد و گریه کرد و بهانه گرفت و منم خیلی ناراحت میشدم و عذاب وجدان داشتم و هرلحظه پشیمون میشدم و میخاستم بهش شیر بدم اما سعی کردیم لحظه به لحظه مشغولش کنیم،پارک ببریمش،مرتب بهش غذا و میوه و خوراکی بدیم تا سیر بشه و کمتر سراغ شیر رو بگیره...
و واقعا این چند روز تفاوت غذاخوردنش رو حس کردم و فهمیدم که وقتی شیر نخوره چقدر بهتر غذا میخوره. و در واقع مجبور میشه بخوره
هنوز بعد از گذشت چند روز مرتب بهانه شو میگیره و گریه میکنه اما روز به روز داره بهتر میشه انشالا که خیلی زود این پروژه ی خیلی سنگین هم به خوبی تموم شه
النا شبها همیشه با شیرخورن میخوابید اما این چندروزه که دارم از شیر میگیرمش مجبوریم یک ساعتی اونو توی پتوش تاب بدیم تا حسابی گیج بشه و خوابش ببره.این شب ها کار ما هم در اومده خلاصه...