بدون عنوان
یکی از مسائلی که این روزها برات پیش میاد معنی بعضی کلمه هاست که متوجه نمیشی...
مثلا فرق بین مهمون و میمون... مامانی کلی برات توضیح داده و تو الان قشنگ متوجه شدی که مهمون اونیه که میاد خونه مهمونی و میمون یه حیوونه...
یه سری کلمه ها رو خیلی بامزه میگی...مثلا به جای "خشمگین" میگی "خشمینگه"
رژ لب : ژوله ژب
پستچی : تستچی
یلدای امسال کلی ذوق داشتی چون مهمونی خونه خودتون بود و از یک ماه قبل همش میگفتی اینا باشه برای شب یلدا...بادکنک بخریم برای شب یلدا و ...خلاصه کلی ذوق داشتی..
ولی یلدای امسال همون روز مهمونی و توی همون ساعتای بعدازظهر یه دفعه یه تب شدید کردی و بردیمت دکتر و بیمارستان و آزمایش و ...نزدیک بود مهمونی کنسل شه ولی چون از قبل کلی تدارک دیده بودیم دیگه با اون حال بدت مهمونی برگزار شد...به ما که اصلا نچسبید...وسط مهمونی رفتی تو اتاق و روی تشکت خابیدی از بی حالی و تب شدید...مامان و بابایی هم خیلی ناراحت بودن و همش بالای سرت نشسته بودن....
دکتر گفت تب ویروسیه و حدود دو هفته ای ادامه داشت مریضیت...بعد از چند روز تب، دل درد و دل پیچه گرفتی تا حدی که حتی خودت میگفتی پارک نمیای چون حالت خوب نبود...
ولی خدارو شکر بعد از یه دوره بیماری خوب شدی و هممونو خوشحال کردی با صدای خنده و شیطونیای بچگی ات...