گل اندام بانو

...

  دخترم امروز پنج شنبه 92/08/16 ساعت 6 بعدازظهر و در حالیکه نیمه های ماه 5 رو سر میکنی،بالاخره با کلی استخاره کردن و دل دل کردن تونستم خودمو راضی کنم که گوش هاتو سوراخ کنیم البته راضی کردن بابایی از راضی شدن خودم هم سخت تر بود و تا لحظه آخر داشت من رو هم پشیمون میکرد اما موفق نشد.چون بالاخره این کاری بود که دیر یا زود باید انجام میشد. تو هم کلی گریه کردی،البته بیشتر با دکتر غریبی کردی و بالاخره حتما یه ذره درد هم داشته اما در نهایت موفق شدیم گوشواره به گوش ببینیمت و چقدم خوشکل شدی. مبارکت باشه ...

...

...

    ...

لبیک یا علی اصغر لبیک یا حسین ...

...

...

  هفته آخر شهریوره و النا خانم داره وارد 5 ماهگی میشه امروز به النا خیلی خوش گذشت،چون برای اولین بار وارد شهربازی شد و از اونجاییکه کم کم دنیای اطرافشو میشناسه فضای رنگارنگ شهربازی خیلی براش جذاب بود. النا حدود سه ساعتی با مامانی،عمه کوثر ، عمه الهام و عمو امیر پاساژها و شهربازی ستاره جنوب رو حسابی گشت،نیم ساعتی هم توی این شلوغی خوابید و کلی هم خندید و اغون بغون کرد... ...

  سه ماه و نیم از تولد خانومی من میگذره و دوران رشد النا خانوم در هر مرحله از زندگیش،عکس العمل های جدید ما رو میطلبه.تو این مرحله از زندگی،دخترکم خیلی دوست داره که بغلش کنیم، باهاش حرف بزنیم و ساعت ها باهاش بازی کنیم.بعلت گرم بودن هوا ، بیرون از خونه رفتن هم کار آسونی نیست.بخاطر همین ما مجبور شدیم ماشین صورتی النای عزیزم رو داخل خونه پارک کنیم و درحالیکه گل اندام بانو سوار بر ماشین آخرین مدلش هست،از این اتاق به اون اتاق دورش بزنیم.کلی هم اسباب بازی باید دور و برش بریزیم که مبادا پرنسس حوصله شون سر بره. اینم از کار هر روز ما ...